loading...
معرفت های نداشته
سحر و رهگذر تنها بازدید : 51 چهارشنبه 10 خرداد 1391 نظرات (1)
دو دوست با پای پياده از جاده ای در بيابان عبور ميکردند.
بين راه سر موضوعی اختلاف پيدا کردند و به مشاجره پرداختند.يکی از آنها از سر خشم؛بر چهره ديگری سيلی زد. دوستی که سيلی خورده بود؛سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چيزی بگويد،روی شنهای بيابان نوشت "امروز بهترين دوست من بر چهره ام سيلی زد".
درباره ما
Profile Pic
سلام دوستای گلم مطلب وموضوع خاصی نمیذارم فقط وقتی دلم گرفت یه سرمیام دوست دارم مطالبم وبخونید ونظربدید تا مطمئن شم منم تودنیاتنها نیستم دوستتون دارم. نظریادتون نره
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    چه موقت های از روز دلتون میگیرد؟
    بنظر شما انجمن سایت را فعال کنیم ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 17
  • بازدید سال : 28
  • بازدید کلی : 1,701
  • کدهای اختصاصی